باران جوجوی شیطون
باران کوچولوی من هر چی بزرگتر میشی قشنگتر و نازتر می شی مامان جون
مامان ۶ ماهت که شد رفت سر کار درسته پیشت نیست ولی همه فکر و ذهنش پیش توئه دوست داشتم می دونستی چقدر غصه می خورم که تو پیشم نیستی نمی دونی قبل از اینکه تصمیم بگیرم صبحها کجا بزارمت هر شب گریه می کردم و بوست می کردم و بهت می گفتم مامان رو ببخش که نمی تونه پیشت باشه تو هم آروم نگام می کردی و می خندیدی انگار مامان رو بخشیدی .
حالا که دارم اینها رو برات می نویسم هشت ماه و ۱۵ روزت شده و خیلی کارای جدید یاد گرفتی که می خوام برات بگم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی