بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

باران مفهوم زندگی

بی خوابی مامان

1391/3/30 14:09
نویسنده : مامان باران
373 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جونم خیلی خوابم می یاد آخه ساعت ٦ صبح بلند شدی بهم می گی مامان پاشو شیر ، منم شیشتو از بالای سرم بهت می دم می گنی نه پاشو بشور ، پا شدم بغلت کردم شیشتو شستم شیر ریختم دادم بهت بعد بهونه گرفتی گفتی توپی (توپ) بهت دادم بعد گفتی گوگولی (به دونه گردنبندت می گی) بعد گفتی پا لالایی (پاتو دراز کن لالایی بخون) اونقدر ناز کردی بعدشم دیگه نخوابیدی تا بابا بلند شد بردت خونه مامانی و مامانم رفت سر کار. شیطونک فکر کنم هوس می می کرده بودیقلب

دیروز می خواستم ازت عکس بندازم برای دوست بابا که ببره کیش نقاشیش کنه اونقدر شیطونی کردی که نتونستم عکس خوب بگیرم چند تا عکس گرفتم ولی فکر نکنم خوب بود حالا بعداً برات می نویسم چی می شه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)