شیطونک مامان
سلام عزیز دلم قربونت برم اونقدر شیطون و بامزه شده که خدا می دونه امروز اومدم تا یه ذره از شیرین کاریهات رو برات تعریف کنم.
اولاْ که کلی از کلمات رو خوشکل می گی مثلاْ دیروز وقتی اومدم دنبالت و سوار ماشین شدی دستت رو دراز کردی من فکر کردم فلش رو می خوای گفتم فلش نه نمی شه بعد گفتی نه کیتاب من با کمال تعجب دیدم منظورت قرآن کوچولوی جلو ماشین کلی خوشحال شدم.
خیلی از کلمات رو می گی دیشب گفتی بابایی و بابایی هات کلی خوششون اومد ُ تازه یه کار با مزه دیگه هم می کنیم وقتی می برمت حموم با همدیگه می زنیم زیر آواز و کلی با هم می خندیم
تازه یه خبر دیگه یه دندون کوچولو دیگه هم زد بیرون نازی ... دورش بگردم
شیرین ترین لحضات زندگیم وقتی که با مامان حرف می زنی صدات ایقدر شیرینه
یه کارم تازه یاد گرفتی که حرص مامان رو در می آره تا دوربین در می آرم ازت عکس بگیرم خودم زود می گی یک دو سه بعد می پری دوربین رو بگیری کلی از عکسات اینجوری خراب می شه