مسافرت کوچولوم
کوچولوی مامان خیلی خوشحالم چون بعد از یک هفته تازه اومدم سر کار
یک هفته تمام پیش دخترم بودم و از کنارت بودن لذت بردم
با بابا و ۲ تا مامانی هات و عمه جونت رفتیم شمال و بعد هم رفتیم مشهد. خیلی به هممون خوش گذشت به تو هم خیلی خوش گذشت بردیمت زیارت امام رضا و مامان و بابا حسابی برای سلامتی تو و تمام کوچولوهای دنیا دعا کردن اونجا به تو هم گفتم که برای سلامتی خودت و تمام کوچولوها دعا کنی تا هیچ وقت مریض نشید امیدوارم دعامون قبول باشه
نزدیک آب دریا که بردمت کلی جیغ و داد و ذوق کردی که می خوای بری تو آب منم بردمت تو آب و کلی برای مامان خندیدی
توی این یک هفته کلی برای مامان بزرگتر شدی و کارای جدید یاد گرفتی مثلا می گی اْ یعنی الو یا سْ یعنی سلام صدای گربه و سگ و گاو هم درمیاری خلاصه خیلی دختر بامزه ای شدی راستی کلی هم مامان رو بوس خوشکل کردی که دیگه این یکی مامان رو کشته
حالا که برگشتم سر کار خیلی دلم برات تنگ شده دوست دارم زودتر ببینمت عزیرم